جدول جو
جدول جو

معنی نازک منش - جستجوی لغت در جدول جو

نازک منش
(زُ مَ نِ)
نازک طبیعت
لغت نامه دهخدا
نازک منش
حساس زودرنج نازک طبع، نازک خوراک نازک چر
تصویری از نازک منش
تصویر نازک منش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک منش
تصویر پاک منش
پاک سرشت، پاک نهاد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نِ)
نیک دل. نیک سریرت. نیکوضمیر. نیکومنش. خوش طینت
لغت نامه دهخدا
(زُ مَ نِ)
صفت نازک منش:
عنقا که ز نازک منشی جای نگه داشت
هرگز طرف دامنش از عار تر آمد؟
انوری
لغت نامه دهخدا
(زُ تَ)
ظریف. لطیف. نازپرورده. نازک بدن
لغت نامه دهخدا
(زُ تَ)
ظرافت. نازپروردگی. شادابی:
بدان نازک تنی و آبداری
چو مرغی بود در چابک سواری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
پاک جبلّت. پاک فطرت. نیک اندیش
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیک منش
تصویر نیک منش
دارای منش نیکو نیک اندیش، خوش ذات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک تن
تصویر نازک تن
نازک بدن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی ازدو استخوان تشکیل دهنده ساق پا است. این استخوان دراز و نازک است و کمی در عقب و خارج استخوان درشت نی قرار دارد و دارای یک تنه و دو انتها است. تنه اش منشوری شکل و دارای سه سطح و سه خط الراس است. انتهای فوقانی این استخوان را سر نازک نی مینامند که در بالا به زایده ای موسوم به زایده نیزه یی ختم میشود. انتهای تحتانی آنراقوزک خارجی میگویند قصبه صغری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک منش
تصویر پاک منش
پاک فطرت پاک جبلت پاک اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک تنی
تصویر نازک تنی
نازک بدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک منشی
تصویر نازک منشی
حساسیت زود رنجی، نازک خوراکی نازک چری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازک نی
تصویر نازک نی
((~. نِ))
یکی از دو استخوان تشکیل دهنده ساق پا
فرهنگ فارسی معین
باریک، ظریف، لاغر، لطیف، نازک بدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تفنگ سر پر لوله باریک و بلند، تفنگ سرپر، لوله ی باریک و
فرهنگ گویش مازندرانی
ضعیفی، شکنندگی
دیکشنری اردو به فارسی